ظرایف زندگی علامه حاج سیدمحمدحسین حسینی طهرانی منتشر شد
جلد دوم کتاب «نور مجرد» که به تشریح زندگی مرحوم علامه آیتالله حاج سیدمحمدحسین حسینی طهرانی از شاگردان خاص مرحوم علامه طباطبایی میپردازد منتشر شد.
به تازگی جلد دوم کتاب «نور مجرد» که به تشریح زندگی مرحوم علامه آیتالله حاج سیدمحمدحسین حسینی طهرانی از شاگردان خاص مرحوم علامه طباطبایی و همراه سلوکی مرحوم سیدهاشم حداد اختصاص دارد، منتشر شده است. این کتاب که مشتمل بر نکاتی ناب از خاطرات آموزنده زندگی ایشان و نظرات و دیدگاههایشان میباشد، توسط فرزند بزرگ ایشان یعنی حضرت آیتالله حاج سیدمحمدصادق حسینی طهرانی تألیف شده است.
به همین مناسبت خبرگزاری فارس با حجتالاسلام شیخ محمدحسن وکیلی از نزدیکان علامه تهرانی و استاد جوان درس خارج حوزه علمیه خراسان به گفتگو نشستهایم که در ادامه میآید.
- اهمیت این کتاب از چه جهت است؟ چه ویژگیهای خاصی در این کتاب وجود دارد؟
اهمیت کتاب از چند جهت قابلبررسی است؛ یکی از جهت شخصیت خود مرحوم علامه است که جامعیت ایشان شاید بزرگترین امتیازشان باشد. ایشان از جهت مدارج عرفانی و معنوی درنهایت بودند و شخصیتشان مورد تأیید همه اهلفن در مسائل عرفانی و توحیدی بود و از جهت فقاهت و علوم رسمی ظاهری مثل فقه و اصول و کلام و حکمت و عرفان و تفسیر و تاریخ نیز از افراد بسیار برجسته دوره اخیر محسوب میشوند.
در کنار اینها تعبد شدید ایشان به شریعت و دقت زیاد در عمل به ظرایف دستورات دینی از ایشان یک الگوی بسیار مناسب برای کسانی که دنبال حرکت بهسوی خدا و عمل به سیره و سنت رسول خدا و ائمه علیهمالسلام باشند ساخته بود و لذا شخصیت ایشان واقعاً برای درس گرفتن ممتاز است. تعبیر مقام معظم رهبری درباره ایشان از بهترین تعابیر است که فرمودند: «ایشان ازجمله فرزانگان معدودى بودند که مراتب برجسته علمى را با درجات والاى معنویت و سلوک توأماً دارا بودند، و در کنار فقاهت فنی و اجتهادى، به فقه اللهاکبر نیز که از مقوله شهود و محصول تجربه حسی و مجاهدت معنوى است نیز نائل گشته بودند.»
از شخصیت ایشان که بگذریم اهمیت خود کتاب ازاینجهت است که مستندترین و بهترین منبع برای شناخت مرحوم علامه است. معمولاً افراد بزرگ وقتی رحلت میکنند اشخاص مختلفی از سر محبت و ارادت به نقل مطالبی از ایشان میپردازند و معمولاً چون به جوانب مختلف آن شخصیت بزرگ احاطه ندارند در نقلقولها خیلی از ظرایف مراعات نمیشود و آن شخص را آنطور که خودشان فهمیدهاند و بهقدر ظرف خودشان و افق دیدشان معرفی میکنند. اگر این کتاب نبود درباره مرحوم علامه نیز همین جهت اتفاق میافتاد.
ارزش این کتاب به این است که توسط نزدیکترین شخص به ایشان و مورد اعتمادترین شخص به ایشان یعنی حضرت استاد آیتالله حسینی تألیف شده که مرحوم حضرت علامه در سالهای آخر عمر شریفشان هم به شاگردانشان سفارش میکردند که هر کس نظراتشان را به شکل صحیح و دقیق میخواهد به آقازاده بزرگشان مراجعه نماید. ایشان خودشان هم در مسائل سلوکی از شاگردان مرحوم حضرت آقای حداد و حضرت علامه بودهاند و از عمق این مسائل مطلع بودهاند و هم در علوم ظاهری همه مراتب علمی را طی کرده و جامع معقول و منقول و صاحبنظر در این فنوناند و لذا گمان میکنم حق مرحوم علامه در حد امکان در این کتاب توسط ایشان ادا شده باشد.
- کتاب «نور مجرد» جلد 1 و جلد 2 مشتمل بر چه مباحثی است؟
جلد اول کتاب دو بخش عمده دارد، بخش اول سیره علمی مرحوم حضرت علامه طهرانی قدس سره و نصایح و سفارشهای ایشان برای طلاب و اهل علم است که خواندنش برای طلاب و اهل علم واقعاً غنیمت است.
بخش دوم سیره سلوکی و عرفانی ایشان و مروری بر مقامات معنویشان است که به تعبیری یک دوره اصول و فروع عرفان عملی را به طریقه مرحوم آیتالله ملاحسینقلی همدانی و مرحوم آیتالله قاضی دربرگرفته است و نکات خاصی دارد که در کتابهای دیگر یافت نمیشود چون بسیاری از نکات سلوکی لازم و ضروری سینهبهسینه در میان اهل معنا منتقل میشده است و کمتر قابلدسترسی برای طالبین این مطالب بوده است، ولی در این کتاب آمده است.
آغاز جلد دوم کتاب مجموعهای از خاطرات از دوستان سلوکی مرحوم علامه و بررسی برخی از آفات سیر و سلوک است و در ادامه سیره عبادی و اخلاقی مرحوم علامه و نحوه ارتباط با خانواده بیانشده که بهاصطلاح امروزی یک دوره سبک زندگی اسلامی مطابق با شرایط زمان است و برای رسیدن به یک زندگی شخصی الهی بسیار مفید و آموزنده است.
- این کتاب چند جلد دارد و چه زمانی چاپشده است؟
مجموعه این کتاب سه جلد است که جلد اول آن حدود سه، چهار سال پیش طبع شد و جلد دوم آن اخیراً منتشر گشته است. ظاهراً جلد سوم کتاب هم آماده نشر بوده است و انشاءالله زودتر توفیق شود که از آن استفاده کنیم. یکی از دوستان که متولی ویرایش و فهارس کتاب بودند میگفتند تا سه چهار ماه دیگر در بازار کتاب قابلدستیابی است ان شاء الله.
- ویژگی اصلی کتاب جلد 2 را چه میدانید؟
شاید مهمترین ویژگی آن همین جهت بیان ظرایف و ریزهکاریهای یک زندگی سالم و الهی است که همراه با مستندات قرآنی و روایی آن بیان شده است و در خلال آن بحثهای علمی ارزشمندی هم مطرح شده است. وقتی این مطالب در قالب زندگی یکی از اولیاء خدا بیان میشود و انسان آن را همراه با نمونه عینیاش میبیند خیلی اثرگذار است.
معمولاً وقتی انسان میشنود که در عبادت باید چنین بود، در ایثار و گذشت و زهد و ساده زیستی باید چنین و چنان کرد و در برخورد با خانواده باید اینطور کار کرد گاهی انسان با خودش میگوید این مطالب حرف است و قابلاجرا نیست. مگر میشود انسان با این شرایط روزگار اینطور ایثار کند و همه دارائیهایش را انفاق کند و درنهایت فقر به سر ببرد یا همه عبادات را در حد اعلا انجام دهد و درعینحال در امور اجتماعی و درس و تألیف و خدمت به خلق هم در درجه اول باشد و در برخورد با خانواده هم همه ظرایف را مراعات کند؟!
ولی وقتی یک نمونه عینی در برابر دید انسان قرار میگیرد که همه این مطالب با ریزهکاریها و ظرایفش در زندگی آن شخص دیده میشود این مسائل برای انسان انگیزه میسازد و شور و شوقی در قلب ایجاد میکند. خصوصاً وقتی این مطالب در زندگی یک ولی الهی منعکس شود که همه این رفتارهای ظاهری با توحید گره بخورد و بوی عشق و محبت خداوند از همه جای آن به مشام انسان برسد و فقط یک مجموعه مسائل ظاهری خشک نباشد. به فرمایش خود مرحوم حضرت علامه فقه و عرفان چون شیر و شکر به همآمیختهاند و فقه واقعی آن فقهی است که با عرفان و توحید و عشق خدا درهمتنیده است. انسان این حقیقت را در زندگی ایشان بهوضوح میبیند و معنای این حرف را لمس میکند و این یک تفاوت اساسی میان این کتاب با زندگینامه برخی از بزرگانی است که فقط به علوم ظاهری بسنده کردهاند.
- بکرترین و خاصترین بخش جلد دوم چیست؟
قضاوت کردن دراینباره سخت است. شاید شیرینترین قسمت برای خواننده قسمت اول آن باشد که حکایات و قصص عبرتآموزی را از دوستان سلوکی مرحوم حضرت علامه نقل فرمودهاند.
ولی بکرترین و خاصترین بخش برای بنده بهعنوان یک خواننده حوزوی یکی بخش آفات سلوک بود که نکاتش خیلی بکر بود و به این کیفیت جایی برخورد نکرده بودم و دیگری بحث مفصل بخش آخر کتاب درباره روش تربیت فرزند و برخورد با همسر و مسائل مربوط به حجاب و عفاف بود. کلاً ما در حوزه خیلی از این مباحث را در روایات و کتب اخلاق و عرفان میخوانیم ولی در مطالب مرحوم علامه در عمل به دستورات شرع و توجه به روح آنها نکتهها و ریزبینی هائی پیدا میشود که معمولاً بزرگان هم از آن غافلاند چه برسد به امثال بنده و این مسائل برای حقیر خیلی قابلاستفاده بود.
بنده کتابی درباره حجاب و عفاف نوشته بودم و در روایات زیاد گشته بودم و موارد زیادی را جمع کرده بودم که بنا بود اخیراً منتشر شود، با دیدن این کتاب مطالب زیاد جدیدی پیدا کردم که انسان در نگاه اول به روایات به آنها منتقل نمیشود. این مطالب را هم به آن کتاب اضافه نمودم.
- چرا علامه طهرانی و آثار ایشان گمنام هستند؟ تعمدی وجود داشته است؟
فکر کنم دو سه جهت داشته باشد. یکی طبیعت مکتب فکری و عملی ایشان است که ذاتاً از تبلیغ و ترویج مبرا است و اگر فیالجمله معرفی هم شده است از باب وظیفه بوده است. برای مرحوم علامه مشهور شدن کاری بسیار سادهای بود ولی ایشان بهتماممعنا دنیا را سه طلاقه کرده بودند و نهفقط خودشان بلکه شاگردانشان نیز همینطور بودند و اگر کسی از اطرافیانشان راه دیگری را پیش میگرفت ایشان با او قطع ارتباط میکردند. ایشان از جهات علمی کاملاً دارای شرایط مرجعیت و رساله دادن بودند ولی حاضر نشدند و از جهات عملی هم، مردم غالباً با دیدن یکی دو کرامت و اخبار از غیب و تصرف و شفا دادن مرید این و آن میشوند. مرحوم علامه نهفقط خودشان در حد اعلا از این مطالب داشتند که البته این مسائل برای ایشان اصلاً هیچ کمالی محسوب نمیشود و مقام ایشان با این مسائل اصلاً قابلمقایسه نیست شاگردان ایشان هم قدرت بر این مطالب زیاد داشتند ولی مرحوم حضرت علامه شاگردان را نیز بهشدت از ابراز این مسائل نهی میکردند. ایشان کلاً فقط مشغول به خداوند بودند و از هر شهرتی بیزار بودند.
جهت دیگر اینکه سطح مطالب مرحوم علامه خیلی عالی و بالاست و نهفقط عموم مردم بلکه بسیاری از حوزویان نیز در آن سطح نیستند و متأسفانه همیشه یک عدهای از حوزویان که با معارف قرآن و اهلبیت علیهمالسلام آشنایی کافی و وافی ندارند و این مطالب را هم دنبال نمیکنند و فقط به برداشتهای ابتدائی و غیردقیق از برخی از روایات بسنده میکنند این دست افراد با آثار عرفا و بزرگان اهل توحید و ازجمله مرحوم حضرت علامه مخالفت میکنند و جلوی نشر این معارف را میگیرند و ندانسته مردم را از برکات و نور قرآن و رسول خدا و اهلبیت(ع) محروم میکنند. نهفقط خودشان نمیروند دنبال فهم این معارف و تحقیق نمیکنند مردم مستضعف و مظلوم را هم با انواع تهمتها و نسبتهای ناروا محروم میکنند.
جهت دیگر هم شاید این بود که مرحوم علامه در اواخر حیاتشان در کشور کارهایی خلاف شرع و خلاف نظر ولیفقیه انجام میشد در برابر خیلی مسائل موضع گرفتند؛ مثل موضعگیری در قبال مسئله کاهش جمعیت و عقیمسازی و ملیگرائی و ترویج برخی مطالب ضد دینی در دانشگاهها و ...
در آن زمان عدهای که طرفدار آن مسائل بودند برای تخریب شخصیت ایشان بهواسطه مخالفت با این مسائل به ایشان برچسب ضدانقلابی زدند و این مطلب را شایعه کردند و در مشهد هم که جریانی بود که با مجریان این امور هماهنگ بود که البته الآن دیگر نیست. آن جریان هم همین اتهامات را پشتیبانی میکرد و رواج میداد و به همین جهات با نشر آثار ایشان مخالفت میشد و هر جا اثری از ترویج و معرفی ایشان و ترویج آثارشان بود به این بهانه جلوگیری میشد با اینکه در پشتیبانی از حکومت اسلام و ولایتفقیه و اطاعت از ولیفقیه ایشان خیلی محکم و استوار بودند. ولی از آنجا که حق مخفی نمیماند پشتیبانیهای صریح مقام معظم رهبری از شخصیت ایشان و آثارشان حق را برای اهلش روشن کرد و کمکم ورق برگشت و شاید به لطف مراحم ایشان زمینه بیشتری برای رواج این آثار و نشر معارف اصیل قرآنی فراهم شود. البته گذر تاریخ هم روزبهروز نشان میدهد مدافعان واقعی اسلام و انقلاب چه کسانی هستند.