علامه طهرانی، بدون روتوش، بدون فلسفه!
مرحوم آیتالله سید محمدحسین حسینی طهرانی، معروف به علامه طهرانی، فیلسوف و مجتهدی است که همواره در میانه نزاع قدیمی فلاسفه و مکتب تفکیک قرار داشته است. در میان زوایای مختلف شخصیتی وی اما کمتر به خصوصیات دانشی به خصوص فقهی او توجه شده است.
بسیاری از مشکلاتی که نظام سیاسی ما در امروز از آن رنج میبرد و باعث عدم اجرای سیاستهای متقن و اصولی ولی فقیه در سطح جامعه و روابط بین الملل میگردد، بخاطر همین تفکیک قوا و دادن قدرت به افراد بدون صلاحیت است. کمااینکه ایشان انتخاب رئیس بر اساس رأی اکثریت را مخالف تعالیم ارزشمند دینی میدانستند که در کتب مختلف بدان اشاره نمودهاند.
مرحوم آیتالله سید محمدحسین حسینی طهرانی، معروف به علامه طهرانی، فیلسوف و مجتهدی است که همواره در میانه نزاع قدیمی فلاسفه و مکتب تفکیک قرار داشته است. در میان زوایای مختلف شخصیتی وی اما کمتر به خصوصیات دانشی به خصوص فقهی او توجه شده است. به مناسبت سالروز رحلت وی، تلاش داریم تا این نکات را واکاوی کرده و از زاویه فقه، به شخصیت این فقیه فیلسوف بپردازیم. حجتالاسلام محمدحسن علیآبادی نیز معتقد است نظرات فقهی مرحوم طهرانی در طول این سالها مغفول مانده است. مشروح گفتگو با مسؤول پژوهش مدرسه علمیه نورالرضا مشهد (وابسته به مرحوم طهرانی) از نگاه شما میگذرد:
اجتهاد: خصوصیات دانشی و فقهی مرحوم علّامه و نکات برجستۀ فقهی و اصولی مکتب ایشان چیست؟
علیآبادی: مرحوم علّامه طهرانی (ره) از آنجا که شخصیتی ذوابعاد و جامع بودند و در علوم مختلف خصوصاً عرفان، فلسفه، کلام، تاریخ و سیره و … صاحب نظر و دارای تألیف بودند، استنباطات فقهی ایشان دارای عمق و اتقان خاصی بود. مضافاً به اینکه ایشان از جهات سیروسلوک عملی و دستیابی به مدارج کمال و تقوی دارای رتبه ای عالی بودند و بواسطۀ مجاهدات معنوی به مقام شهود و فقه الله الاکبر دست یافته، ولذا در فقه اصغر نیز به صرف استفاده از فرمولهای فقهی و اصولی اکتفا نمینمودند؛ چنانکه مقام معظّم رهبری در پیام تسلیت ایشان چنین مرقوم فرموده اند: «ایشان از جمله فرزانگان معدودى بودند که مراتب برجسته علمى را با درجات والاى معنویّت و سلوک توأما دارا بودند، و در کنار فقاهت فنّى و اجتهادى، به فقه الله الأکبر نیز که از مقوله شهود و محصول تجربه حسّى و مجاهدت معنوى است نیز نائل گشته بودند.»
قبل از ورود به پاسخ سؤال شما شاید لازم باشد چکیده ای از زندگانی علمی آن فقید سعید را به محضر مخاطبان محترم عرض نمایم.
مرحوم علّامه آیتالله حاج سیّدمحمدحسین حسینی طهرانی قدّس الله نفسه الزکیه در خانواده ای از اهل علم و تقوی متولد گردیدند و پس از طی تحصیلات ابتدائی و متوسّطه، در سنّ نوزده سالگی در مدرسۀ حجّتیۀ قم، دروس حوزوی را شروع نمودند.
ایشان در حوزه مقدّسه قم دروس سطح را از محضر حضرات آیات حاج شیخ عبد الجواد سدهى، حاج سیّد رضا بهاءالدّینى و حاج شیخ مرتضى حائرى فراگرفتند و در درس خارج آیات عظام حاج آقا حسین بروجردى، سیّد محمّد حجّت و سیّد محمّد داماد رضوان الله علیهم استفادههاى شایانى بردند. همچنین از محضر حضرت علّامه طباطبائی رحمهالله علیه در دروس حکمت و اخلاق و عرفان و تفسیر بهره بردند و پس از هفت سال تلاش علمى، به درجات بالای علم و فقاهت نائل شدند.
بعد از آن به توصیۀ علّامه طباطبائی و آیتالله شهید صدوقی به نجف مشرّف شده و به مدّت هفت سال نیز از محضر آیات عظام حاج شیخ حسین حلّى، حاج سیّد أبو القاسم خوئى، حاج سیّد محمود شاهرودى و حاج شیخ آقا بزرگ طهرانى قدّس اللهُ أسرارَهم استفادههاى فراوانى بردند.
نمونههائی از فعالیتها و انظار فقهی ایشان را میتوان در کتب: ولایت فقیه در حکومت اسلام در چهار جلد، رسالۀ بدیعه در تفسیر آیۀ: الرجال قوّامون علی النساء، رسالۀ نوین دربارۀ بناء اسلام بر سال و ماه قمری، رسالۀ حول مسألۀ رؤیت هلال، و رسالۀ نکاحیه: کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین، ملاحظه نمود. نیز تقریرات دروس فقه و اصول ایشان که تاکنون به چاپ رسیده است، عبارتست از: الخیارات، رساله فی الاجتهاد و التقلید، و رساله فی القطع و الظن.
اما دربارۀ خصوصیات و نکات برجستۀ فقهی و اصولی مبانی مرحوم علّامه طهرانی چند نکته را تقدیم میکنم:
یک. ایشان فقه را پاسخگوی تمامی نیازهای بشر دانسته و معتقد بودند قوانین ادارۀ جامعه را باید از فقه استخراج نمود. مثلاً در انتهای پیشنهادهای بیست گانه خود که در اوائل انقلاب شکوهمند اسلامی توسط آیتالله شهید مطهری ره به بنیان گذار کبیر انقلاب ارائه نمودند میفرمایند: «رسالههاى عملیه تا بحال براى مردم مسلمانى که دور از دولت و اجتماع و متن زندگى بودهاند نوشته مىشده است و فقط به گوشهاى از فقه سیّال و بى کران شیعه مىپرداخته است. از این به بعد رسالهها متکفّل اداره و تنظیم قانون جمیع افراد مسلمان است؛ باید همه زوایاى فقه بررسى شود… و براى این منظور باید فقیه اسلام زمان بیشترى در فقه کار بکند تا تضلّعش افزون گردد، و بتواند با ملاحظه محیط وسیع و نیازمندىها گوناگون روزمره مردم پاسخگوى همه مشکلاتشان باشد.»
همچنین در کتاب امام شناسی جلد۱۴، ص۲۲ آورده اند که: مىتوان از آیات ۲۸۲ و ۲۸۳ سورۀ بقره لزوم تشکیل اداره ثبت اسناد و املاک را استفاده کرد و با ضمیمه بعضى از آیات دیگر، جمیع سیاسات مُدُنْ و قوانین اجتماعى را مىتوان به صورت مُدَوَّن و مشروح و گسترده ابراز نمود.
دو. ایشان نگاهی کلان و شبکه ای به دین و گزارههای دینی داشتند و معتقد به لزوم استنباط نظامهای دینی توسّط فقهای عظام از دین بودند. ایشان در رسالۀ مختصری بنام دولت اسلام که به صورت ضمیمۀ کتاب وظیفۀ فرد مسلمان در حکومت اسلام طبع شده است، دین را به معنای نظام زندگی دانسته اند و این نگاه در مجموعۀ تألیفات ایشان مشهود است. با بررسی پیشنهادهای ایشان در حوزههای سیاسی، فرهنگی اجتماعی، اقتصادی، آموزشی و بهداشتی درمانی؛ همچون تشکیل نماز جمعه، ازدواج پسران و دختران در ایتدای بلوغ، حجاب صحیح و استاندارد برای زنان، مقاومت ملّی و لزوم تعلیمات نظامی برای عموم مردم، ساعت اسلامی غروب کوک، اعلام تاریخ هجری قمری بعنوان تاریخ رسمی کشور، تغییر شکل لباس و علامتهای نظامیان و تطبیق آن با موازین اسلامی، تصحیح طریقۀ شهریۀ طلاب، منع استعمال دخانیات و اعلام حرمت آن، متحدالشکل شدن مردم به لباس و سرپوش اسلامی، رایگان کردن امور پزشکی و تحصیلی، ترغیب مردم مسلمان به مهرالسنّه و … میتوان به این مهم پی برد.
با اجرائی نمودن این پیشنهادها و نکات دیگری که در کتب ایشان وجود دارد بسیاری از مشکلات فعلی نظام اسلامی قابل حل است و میتواند به فعّال سازی سبک زندگی اسلامی که مورد تأکید رهبر معظّم انقلاب مدّظلّه العالی است، کمک نماید. (مجموع این پیشنهادها در مقدمه کتاب «وظیفه فرد مسلمان در حکومت اسلام» آمده است)
از باب نمونه ایشان معتقد بودند که تمامی قوای حکومت از قبیل مجریه، مقنّنه و قضائیه باید در حاکم شرع و ولیّ فقیه ادغام گردد و رأی گیری از مردم برای تعیین آنها مشروعیت ندارد؛ چراکه تفکیک مقام فقاهت از ریاست جمهوری، عملاً التزام به تفکیک روحانیت از سیاست است و سپردن ریاست جمهوری به غیر از ولی فقیه و اعطاء قدرت به غیر او اشتباهی بزرگ است که با هیچ قانون و ضابطه ای نمیتوان آن قدرت را مهار نمود.
بسیاری از مشکلاتی که نظام سیاسی ما در امروز از آن رنج میبرد و باعث عدم اجرای سیاستهای متقن و اصولی ولی فقیه در سطح جامعه و روابط بین الملل میگردد، بخاطر همین تفکیک قوا و دادن قدرت به افراد بدون صلاحیت است. کمااینکه ایشان انتخاب رئیس بر اساس رأی اکثریت را مخالف تعالیم ارزشمند دینی میدانستند که در کتب مختلف بدان اشاره نموده اند.
سه. یکی از خصوصیات شاید منحصر به فرد ایشان در فقه، استفاده از قوانین تکوینی خلقت در فهم آیات و روایات و استنباط احکام شرعی است. به عنوان نمونه، در رساله نوین، پس از بحث مفصل تفسیری تاریخی، از آیه: إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَهٌ حُرُم، استفاده نمودهاند که بناء اسلام بر سال و ماه قمری است و تبدیل آن به سال شمسی جائز نیست؛ چراکه به نص آیه شریفه، حکم نوشته شده در کتاب تکوین و دفتر خلقت، ماههای قمری است، نه ماههای شمسی که همه اعتباری و قراردادی است.
ایشان رسمیت بخشیدن به تاریخ شمسی برای انجام امور اجتماعی و سیاسی و استفاده از تاریخ قمری برای امور عبادی را، از مصادیق تفکیک دین از سیاست و موجب انزوای دین و انحصار آن در امور شخصی و فردی میدانند.
همچنین در رساله بدیعه، برای استنباط احکام فقهی مربوط به زنان، بحث مفصلی درباره فلسفه حقوق زن و مرد نموده اند. ایشان در ضمن این بحث میفرمایند: فرمان تشریع الهی با آفرینش و تکوین وی مطابقت کامل دارد. دین قویم و استوار آن است که از فطرت انسانى ریشه بگیرد و هیچ حکم و قانون الهى اعمّ از کلّى و جزئى نیست مگر آنکه در آن مصلحتى کامل وجود دارد و کوچکترین تباین و تضادّى میان قوانین تشریعى و سنن و قواعد تکوینى وجود ندارد؛ بلکه قوانین تشریعى مؤیّد و پشتیبان نظام تکوین است.
چهار. یکی دیگر از اصول و مبانی فقهی ایشان اعتناء بسیار به متن آیات و روایات در استنباط احکام شرعی است. ایشان در بحثهای فقهی خود با فهم دقیق و عمیق متن روایات به استنباط میپرداختند و مجتهد را کسی میدانستند که کمتر به اصول تمسّک نماید، بلکه باید از متن به حکم الله پی ببرد؛ بنابراین، ایشان در فقه بیشتر به مکتب قم (آیتالله بروجردی) ملتزم بودند، نه مکتب نجف.
همچنین قائل بودند به اینکه میتوان از قوّت مضمون روایت به حجّیت آن پی برد. ایشان در کتاب ولایت فقیه در حکومت اسلام که ادلّۀ روائی ولایت فقیه را استقصاء نموده اند، با اینکه به بحثهای سندی و رجالی اهمیت بسیاری میدهند ولی از قوّت مضمون روایت و اتقان ناقل آن نیز برای فهم صدور روایت از معصوم علیه السلام استفاده مینمایند؛ مثلاً دربارۀ کتاب نهج البلاغه میفرمایند: إتقان سند نهج البلاغه، علاوه بر مضمون و متن منحصر بفرد آن که تحقیقاً از مقام ولایت صادر گشته است، إتقان خود سیّد رضىّ است.
بر اساس اعتناء شدید به آیات الهی در فهم حکم شرعی، معمولاً در بحثهای فقهی خود، فصل مُشبعی را به معنای آیات از تفاسیر قرآن اختصاص میدهند و بدین جهت به آیاتی استدلال کردهاند که تاکنون هیچ یک از فقهاء بدانها برای استنباط حکم شرعی استناد ننمودهاند؛ مثلاً ایشان از آیه: یا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیًّا، لزوم رجوع شخص جاهل به اعلم را استفاده نموده و در کتاب ولایت فقیه در حکومت اسلام، ج۲، ص۱۵۷ فرمودند: «حقیر تا به حال در باب اجتهاد و تقلید در کتب اصولیّه، و در مسائل ولایت فقیه در کتب فقهیّه، به أحدى از بزرگان برخورد نکردهام که به این آیه استدلال کرده باشند.»
در بین روایات نیز برای اوّلین بار به روایاتی برای استنباط حکم شرعی تمسّک نمودهاند؛ مثل استدلال به حدیث کمیل: اولئک خلفاء الله فى ارضه و الدّعاه الى دینه، و فقراتی از عهدنامه مالک اشتر، بر ولایت فقیه، در کتاب رساله بدیعه و ولایت فقیه در حکومت اسلام.
پنج. خصوصیت دیگر ایشان حریت در استنباط حکم الهی است. هیچگاه تابع اقوال و آراء دیگران نبودند و پس از بحث و بررسی آیات و روایات، هرگاه به حکم الهی میرسیدند، بدان ملتزم و پایبند بودند و حتی اتفاق علماء در فتوا باعث تغییر رأی و نظر ایشان نمیشد.
نمونه بارز این خصوصیت موضع گیری صریح ایشان در مسأله کاهش جمعیت بود که با تأمل در روایات وارده در ترغیب به ازدیاد نسل و با استفاده از بصیرت و بینش سیاسی الهی، به استعماری بودن آن طرح پی برده و در زمانی که حتی اکثر اهل علم برای این طرح، توجیهات شرعی درست مینمودند، ایشان یکه و تنها با این طرح مخالفت نموده و کتاب «کاهش جمعیت، ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین» را تألیف و منتشر کردند.
اجتهاد: مشی سیاسی علّامه در سالهای پیش و پس از انقلاب چگونه بوده است؟
علیآبادی: اندیشه سیاسی مرحوم علامه (ره) از دوران تحصیل و تحقیق ایشان در نجف اشرف شکل گرفت و ایشان سالها قبل از انقلاب اسلامی تلاش خود برای اقامه حکومت اسلام را آغاز نمودند. عمده فعالیتهای ایشان پیش از انقلاب عبارتست از: ایجاد تشکیلات سری تحلیفی در کشور از علما و جوانان مؤمن و مخلص، تلاش برای راه اندازی نهضت عمومی برای مقابله با حکومت ستم شاهی، ارتباط وثیق با رهبر فقید انقلاب رحمهاللهعلیه و بکارگیری تشکیلات سری علما در خدمت ایشان و انجام فعالیتهای زیربنائی در مبارزه با رژیم طاغوت همچون مبازه با انحرافات و شبهاتی که درباره اصل اسلام و شیعه در سطح جامعه مطرح میشد.
پس از انقلاب نیز ایشان به حمایت گسترده از انقلاب اسلامی پرداختند که به برخی از فعالیتهای ایشان اشاره میگردد: تلاش برای اصلاح پیش نویس قانون اساسی و داخل شدن مسأله ولایت فقیه در آن، ارائه پیشنهادهای اصلاحی برای تحقق جامع حکومت اسلام، سعی بر حضور در عرصه فعالیتهای اجتماعی و ورود به مجلس خبرگان، تلاش برای اجرا و تبلیغ احکام اسلام در محدوده فعالیت مسجد خود، و پرداختن به مهمترین نیاز انقلاب یعنی کارهای فرهنگی تربیتی با تألیف و ترویج علوم و معارف اسلام به عنوان تغذیه فکری معنوی مردم مسلمان. (برای اطلاع بیشتر، به کتاب «وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام» طبع دوم مراجعه شود)
اجتهاد: اگر صلاح میدانید لطفاً در مورد خصوصیات خاص ظاهری مریدان و منتسبین به ایشان مثل نوع پوشش قبل از تلبّس و … توضیحی بفرمایید که به چه نکته ای است.
علیآبادی: همانگونه که در کتاب نورمجرّد که شرح زندگانی و سیره علمی-عملی مرحوم علامه طهرانی (ره) میباشد، آمده است، ایشان در رابطه با خصوصیت ظاهری و زیّ طلاب علوم دینی معتقد بودند که از وظائف خطیر عالمان دینی دفاع و پاسداری از سنّتهای الهی و پرهیز از آداب و سنن کفر است و یکی از سنّتهائی که با ظهور حکومت انگلیسی پهلوی مورد تحریف و تبدیل واقع شد لباس مسلمین بود.
لذا میفرمودند لباس مسلمانان باید بلند باشد و کتها و لباسهای کوتاه را سوغات غرب میدانستند که باعث ترویج فرهنگ آنها میشود. همچنین سنّت اسلامی را در پوشش سر با عمامه یا شب کلاه میدانستند. (مستندات روائی این مطلب و نیز جواب برخی شبهات در این زمینه، در کتاب نورمجرد، ج۱، ص۱۶۱ و ۱۶۲ و ج۲، ص۴۸۱ تا ۴۹۹ آمده است)
بر همین اساس توصیه مینمودند که طلّاب قبل از عمامه گذاشتن، لباس بلند بپوشند و شب کلاه سفید بر سر بگذارند، لذا طلاب علاقمند به ایشان در حوزه علمیه خراسان، به تقیّد به لباس بلند و پوشیدن شب کلاه شناخته میشوند.
همچنین ایشان مقید بودند طلّاب معمم سید را با لفظ «سیّد»، طلاب معمم غیر سید را با لقب «شیخ» و طلّاب غیرمعمم را با لقب «میرزا» خطاب نمایند. کمااینکه بکار بردن لفظ «دکتر» برای فضلای حوزوی را خلاف عظمت و شرافت علوم حوزوی میدانستند و از این کار نهی میفرمودند. (برای توضیح بیشتر به کتاب امام شناسی، ج۱۸، ص۲۴۲ و نورمجرد، ج۳، ص۳۲۵ تا ۳۲۹ مراجعه شود)