header-img
آیا علامه طهرانی قطع رحم با کسی را که ولایت آقای حداد را نپذیرد جایز میداند؟
bg

مرتبط

آیا علامه طهرانی قطع رحم با کسی را که ولایت آقای حداد را نپذیرد جایز میداند؟

بررسی نسبت عمل خلاف شرع به مرحوم علّامه طهرانی ره در قطع ارتباط با برخی از بستگان

یکی از تهمت‌ها و نسبت‌های ناروائی که مخالفان عرفان به مکتب مرحوم علّامه حسینی طهرانی رضوان‌الله‌علیه زده‌اند، نسبت انجام فعل خلاف شرع به مرحوم علّامه ره است. این تهمت و نسبت ناروا دربارۀ نحوۀ ارتباط ایشان با برخی از بستگان خود که نسبت به اولیای الهی عناد ورزیده و دشمنی می‌نموده‌اند زده شده است.

در کانال‌های زنجیره‌ای که ناجوانمردانه عبارات ایشان تقطیع گردیده و بدون رعایت موازین علمی، نسبت خلاف واقع به ایشان داده شده است، اینگونه بیان شده که: قطع رحم به معنای قطع ارتباط و دیدار با خویشاوندان و اقوام یکی از گناهان کبیره و از محرمات مسلّم الهی در اسلام است و مرحوم علّامه با اینکه قطع رحم را حرام می‌داند خود مرتکب خلاف شرع شده و مریدان خود را نیز به این گناه تشویق میکند.

در برخی از این مطالب اینطور آمده است که: فرزند ارشد مرحوم علّامه بر ارتکاب فعل حرام توسّط پدر خود شهادت می‌دهد! و قسمتی از مباحث کتاب نورمجرد را به عنوان استشهاد ذکر نموده‌اند.

جهت تبیین مسأله نکاتی معروض می‌گردد:

۱. معنای صله رحم

صلۀ رحم یکی از واجبات دینی است، ولی معنای آن همیشه ایجاد ارتباط و برقراری رابطۀ ظاهری نیست. در کتب لغت صلۀ رحم به معنای مطلق احسان و رسیدگی به ارحام بیان شده است؛ «قد تکرر فى الحدیث ذکر صِلَةِ الرّحم. و هى کنایة عن الإحسان إلى الأقربین، من ذوى النّسب و الأصهار، و التّعطّف علیهم، و الرّفق بهم، و الرّعایة لأحوالهم. و کذلک إن بعدوا أو أساءوا. و قطع الرّحم ‌ضدّ ذلک کلّه.» (‌النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج‌۵، ص۱۹۲)

در برخی از روایات حتّی بر رسیدگی معنوی نیز صلۀ رحم اطلاق شده است؛ مثلاً در برخی از روایات، انجام عبادت مثل حجّ برای پدر و برادر و اقوام، صلۀ رحم شمرده شده است.

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السّلام: مَنْ وَصَلَ أَبَاهُ أَوْ ذَا قَرَابَةٍ لَهُ فَطَافَ عَنْهُ کَانَ لَهُ أَجْرُهُ کَامِلًا وَ لِلَّذِی طَافَ عَنْهُ مِثْلُ أَجْرِهِ وَ یُفَضَّلُ هُوَ بِصِلَتِهِ إِیَّاهُ بِطَوَافٍ آخَرَ. وَ قَالَ: مَنْ حَجَّ فَجَعَلَ حَجَّتَهُ عَنْ ذِی قَرَابَتِهِ یَصِلُهُ بِهَا کَانَتْ حَجَّتُهُ کَامِلَةً وَ کَانَ لِلَّذِی حَجَّ عَنْهُ مِثْلُ أَجْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَاسِعٌ لِذَلِکَ. (الکافی، ج‌۴، ص۳۱۶)

همچنین در برخی روایات، رسیدگی مالی به عنوان صلۀ رحم بیان گردیده است؛ امیرالمؤمنین علیه‌السّلام می‌فرمایند: فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ لَهُ مَالٌ فَلْیَصِلْ بِهِ الْقَرَابَة. «پس از هرکدام از شما که مالی دارد، با آن مال با بستگان خود صلۀ رحم انجام دهد.» (الکافی، ج‌۴، ص۳۲)

بلکه گاهی قطع رابطۀ ظاهری مصداق صلۀ رحم و احسان و رسیدگی به ارحام شمرده شده است؛ عمیر بن ‌برید میگوید: نزد أبوالحسن ‌الرّضا علیه‌السّلام بودم که نام عموى ایشان محمّد دیباج برده شد. حضرت فرمود: با خود عهد کردم که هیچ سقفى بر من و او سایه نیفکند! با خود گفتم: أبوالحسن‌الرّضا علیه‌السّلام ما را به نیکى و صله أرحام سفارش میکند و خود درباره عمویش چنین میگوید! دراین‌حال حضرت به من نگاه کرده و فرمودند: این قهر و قطع من نیز نیکى و صله أرحام است! عمویم اگر با من آمدوشد کند مردم مى‌بینند، و اگر درباره من کلام بدى بگوید مردم او را تصدیق مى‌کنند. أمّا اگر رفت‌وآمدى نباشد مردم دیگر گفتار او را نمى‌پذیرند. (بحارالأنوار، ج ۷۱، باب من لاینبغى مجالسته، ص ۱۹۵؛ و نورمجرّد، ج۱، ص۶۵۷)

و به همین جهت که ممکن است ترک دیدار با ارحام، مصداق صلۀ رحم باشد؛ برخی از فقهای عظام در ذیل روایتی که محمد بن مسلم نقل میکند که: زنی بخاطر اطاعت از شوهر و بدستور رسول اکرم صلّی الله علیه و آله، به عیادت پدر خود نرفت تا اینکه پدر او فوت کرد، و در جواب این شبهه که چرا صلۀ رحم که واجب است ترک شده، میفرمایند: «صله رحم این است که خیر و نیکى‌اى، از جانب این شخص، به رحم برسد و اما در مورد مصداق آن در مورد روایت مى‌گوییم: عیادت این زوجه از پدر خود، مصداق صله رحم نبوده است، ... بلکه مصداق صله رحم در مسئله مورد روایت آن بوده است که زوجه از منزل خود خارج نشده و اطاعت زوجه را بنماید تا این عمل او، سبب حل شدن مشکلات اخروى پدر و غفران ذنوب او گردد.» (کتاب النکاح، آیةالله العظمی سید موسی شبیری زنجانی، ج۲۴، ص۷۶۵۶)

۲. موارد جواز قطع ارتباط

قطع رحم گرچه حرام است، ولی در برخی موارد، در شرع اطهر مجاز و بلکه واجب شمرده شده است؛ مثلاً شخصی که اهل معصیت است و امر به معروف و نهی از منکر او متوقّف بر قطع ارتباط با اوست، باید از او کناره گیری و با او قطع ارتباط نمود. به همین جهت مرحوم شیخ حرّ در کتاب شریف وسائل الشیعه، بابی را تحت عنوان: بَابُ وُجُوبِ هَجْرِ فَاعِلِ الْمُنْکَرِ وَ التَّوَصُّلِ إِلَى إِزَالَتِهِ بِکُلِّ وَجْهٍ مُمْکِن‌، منعقد نموده است. (رک: وسائل الشیعة، ج‌۱۶، ص۱۴۴)

همچنین در باب: تَحْرِیمِ الْمُجَالَسَةِ لِأَهْلِ الْمَعَاصِی وَ أَهْلِ الْبِدَع، روایات بسیار شدیداللحنی را دربارۀ مضرّات ارتباط با اهل معصیت و نیز کسانی که عقیدۀ فاسد دارند نقل فرموده است. برخی از این روایات دربارۀ خصوص ارتباط با ارحام است و برخی نیز عام و مطلق است، ولی بقدری این روایات زیاد است و لسان آنها شدید است که قطعاً اباء از تخصیص دارد و نمی‌تواند مراد از آنها فقط غیرارحام باشد. (رک: وسائل الشیعة، ج‌۱۶، ص۲۵۹)

برخی از روایاتی که بر این معنا دلالت دارند عبارتند از:

۱. امام صادق علیه‌السّلام: مَنْ قَعَدَ عِنْدَ سَبَّابٍ لِأَوْلِیَاءِ اللَّهِ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ. (همان، ص۲۶۰)

۲. امام سجّاد علیه‌السّلام: إِیَّاکُمْ وَ صُحْبَةَ الْعَاصِینَ وَ مَعُونَةَ الظَّالِمِینَ وَ مُجَاوَرَةَ الْفَاسِقِینَ احْذَرُوا فِتْنَتَهُمُ وَ تَبَاعَدُوا مِنْ سَاحَتِهِمْ. (همان)

حکایت سلیمان جعفری و امر امام به قطع ارتباط با دائی خود

۳. سلیمان جعفرى میگوید: شنیدم که حضرت أبوالحسن علیه‌السّلام به پدرم میفرمود: مى‌بینم با عبدالرّحمن بن یعقوب مراوده دارى؟! پدرم گفت: عبدالرّحمن دایى من است! حضرت فرمودند: او درباره خدا اعتقاد هولناکى دارد، او خدا را وصف نموده و محدود میکند و خدا را نباید اینگونه وصف کرد. یا با ما مجالست کن و او را رهاکن! یا با او مجالست نما و ما را رها کن.

پدرم گفت: اگر اعتقاد او را نداشته باشم مجالست با او چه ضررى برایم‌ دارد؟ حضرت فرمودند: نمى‌ترسى عذاب و عقوبتى نازل شود و همه شما را بگیرد؛ مگر خبر صحابى موسى را که پدرش از فرعونیان بود نشنیده‌اى؟ زمانى که سپاه فرعون به حضرت موسى رسید، این صحابى خواست تا پدرش را موعظه و نصحیت کند و از حضرت موسى جدا شد و او و پدرش با ناراحتى و غضب با هم‌سخن مى‌گفتند که ناگهان هر دو غرق شدند. وقتى حضرت موسى خبر او را شنید، از جبرئیل حالش را پرسید؟ جبرئیل گفت: خدا رحمتش کند، غرق شد و بر اعتقاد پدرش نبود، ولیکن در زمان نزول عذاب کسى که نزدیک گناهکار است نیز از قهر خدا در أمان نیست. (وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۶۰؛ و نورمجرد، ج۱، ص۶۵۶)

قطع ارتباط حضرت امام رضا علیه‌السّلام با برادر خود

۴. زید بن موسى برادر حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیه آلاف التّحیّةوالثّناء در بصره یا مدینه خروج کرد و حضرت رضا علیه السلام با شدّت با او برخورد نمود.

پس از توبیخ و سرزنش حضرت امام رضا علیه السلام زید گفت: (این چنین مرا سرزنش مکن) من برادر تو و پسر پدر تو هستم. امام رضا علیه السّلام فرمودند: أَنتَ أَخى ما أَطَعْتَ اللَهَ عزَّ وَجلَّ. «تا زمانى که اطاعت خدا را دارى برادر من هستى!» نوح به پیشگاه خدا عرض کرد: رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمِینَ. خداوند عزّوجلّ فرمود: یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ. خداوند پسر نوح را بر أثر معصیتش از اینکه جزء أهل آن پیامبر باشد، خارج کرد! و حضرت قسم یاد کردند که دیگر با زید تکلّم نکنند. (بحارالأنوار، ج ۴۹، ص ۲۱۶ تا ص ۲۱۸؛ و نور مجرد، ج‌۱، ص۶۵۴)

امام رضا علیه‌السّلام حتی جواب سلام برادر خود را هم ندادند

۵. ابن‌شهرآشوب در مناقب روایت میکند: زید بن موسى به مجلس مأمون درآمد و امام رضا علیه‌السّلام نیز حضور داشتند. زید بر امام رضا علیه‌السّلام سلام کرد، أمّا حضرت جواب او را ندادند! زید گفت: من پسر پدر تو هستم و جواب سلام مرا نمى‌دهى؟! امام علیه‌السّلام فرمودند: أَنتَ أَخى ما أَطَعْتَ اللَهَ، فَإذا عَصَیْتَ اللَهَ فَلا إخآءَ بَیْنى وَ بَیْنَکَ. «تو تا زمانى که طاعت خدا را دارى برادر منى، أمّا اگر معصیت خدا کنى دیگر هیچ برادرى و أخوّتى بین ما نیست.» (المناقب، ج ۴، ص ۳۶۱؛ و نورمجرّد، ج۱، ص۶۵۵)

کلام امام رضا علیه‌السّلام در لزوم برائت از دشمنان خدا، هر که باشد

۶. حضرت امام رضا علیه‌السّلام پس از اینکه زید را نصیحت نموده و خود را از کارهای او بری دانستند، به ابن جهم فرمودند: یَابْنَ‌الجَهْمِ! مَن خَالَفَ دینَ اللَهِ فَابْرَأْ مِنْهُ کَآئِنًا مَنْ کانَ، مِن أَىِّ قَبیلَةٍ کانَ. وَ مَنْ عادَى اللَهَ فَلا تُوالِهِ کآئِنًا مَنْ کانَ، مِنْ أَىِّ قَبیلَةٍ کانَ. فَقُلْتُ لَهُ: یَابنَ‌رَسولِ‌اللَهِ! وَ مَنْ ذاالَّذى یُعادى اللَهَ؟ قالَ: مَنْ یَعْصیهِ.

«اى پسر جَهم! هرکس با دین خدا مخالفت ورزد، از او تبرّى کن و بیزارى بجوى، هرکس که باشد و از هر قبیله و گروهى که باشد. و هرکس با خداوند دشمنى نمود، با او موالات و دوستى منما، هر کس که باشد و از هر قبیله‌اى که باشد. عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! منظور از کسى که با خداوند دشمنى مى‌نماید کیست؟ حضرت فرمودند: کسى که معصیت را پیشه خود ساخته است.» (بحارالأنوار، ج ۴۹، ص ۲۱۹؛ و نور مجرد، ج‌۱، ص۶۵۵)